دروغ مي گفت:ديگري را دوست داشت
بارها گفتم دوستم داري گفت:اري
تا ديري خاموش بودم ولي اخر از پا افتادم و گفتم:
راستش را بگو ترا خواهم بخشيد.ايا دل به ديگري بستي؟
فرياد براوردم بگو راستش را هرچه هست تو را خواهم بخشيد
واز گناهت هرچه سنگين باشد خواهم گذشت
عاقبت با ارزوي فراوان پيشم امد و گفت:مرا ببخش ديگري را دوست دارم
گفتم:حال که تو سالها به من دروغ گفتي اين بار من به تو دروغ گفتم و تو را نخواهم بخشيد