دست نوشته اي از جنس دل تقديم به تنهاترين گل مريم :
با صدايي گرفته
تو را ..
.. مي خوانم ؛
تو را .. که اميدي و
مرهم درد هاي نهفته .
قاصد روشنايي هايم !
بيا ..
دلم رو به تاريکي است
بيا که بي تو ،
در ظلمات شب فرو مانده ام .
نه اينکه لايق نورم ، اما ..
و ذره اي از نورت را به رسم سخاوتت
به ويرانه ي قلبم ببخش ..
نه شاعرم و نه نويسنده ، به خوبي ات هرز نوشته ام را به دل مگير .
چيزي ندارم که تقديمت کنم جز دل ،
دلم فداي تو ..