مي خواهم در آغوش گرمت آرام گيرم ، خسته شدم بس كه از سرما لرزيدم ، بس كه اين كور راه
ترس آور زندگي را هراسان پيمودم ، زخم پاهايم به من مي خندد ، خسته شدم بس كه تنها دويدم ،
اشک گونه هايم را پاک كن و بر پيشانيم بوسه بزن ، مي خواهم با تو گريه كنم ، خسته شدم بس كه
تنها گريه كردم ، مي خواهم دستهايم را به گردنت بياويزم و شانه هايت را ببوسم ، خسته شدم بس
كه تنها ايستادم .