سلام همسايه.
سپاس بي کران از آخرين حضور پر مهرتان.
اکنون به ديدارم بيا اي مهربان براي خواندن زندگي نامه
ديشب ز رعد غصه چو باران گريستم
دور از نگاه پنجره پنهان گريستم
بغضم غريب بود اگر بي صدا شکست
آهسته چون صداي غريبان گريستم
بي چشم تو تبلور احساس سخت بود
من با خيال روي تو آسان گريستم
داغي به دل چو حسرت پروانه داشتم
هر چند شمع بودم و گريان گريستم
شب بود و اشک بود و غزل بود و ماه بود...
چشم انتظار و اشک به دامان گريستم
تکرار ميکنم غزل عاشقانه را ...
ديشب ز رعد غصه چو باران گريستم.
در پناه ايزد يکتا