من به آوارگي ابر و نسيم
من به سرگشتگي آهوي دشت
من به تنهايي خود مي مانم
من در اين شب كه بلند است
به اندازه ي حسرت زدگي
گيسوان تو به يادم مي آيد ...
به اندازه حسرت زدگي
شعر چشمان تو را مي خوانم ...
چشم تو چشمه شوق
چشم تو ژرفترين راز وجود