• وبلاگ : باران رويايي
  • يادداشت : تقديم به آسماني ترين ستاره ي هستي ام !!!
  • نظرات : 5 خصوصي ، 259 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    وقتي که پرنده کوچک از کنار گل زيبا رفت و برنگشت
    گل خيال کرد که پرنده بيوفا بود و به دنبال گلي ديگر رفت

    اما گل خبر نداشت که پرنده در قفسي اسير است
    و در قفس نيز به ياد او آواز سر مي دهد.
    حتي گل خبر نداشت که پرنده باور دارد پرنده بودن خود را هم مديون گل است.
    و گل اين را هم نمي دانست که پرنده تا هميشه او را دوست دارد.
    حتي در قفس...!