عمري در اين دنيا منتظر ماندم و چشم به راه بودم کسي نيامد...
چشمانم را به در دوختم ،کسي پشت در نبود ...
گريستم ، کسي اشکهايم را پاک نکرد
حالا به دنياي ديگر چشم دوخته ام وبراي لحظه مرگ به انتظار نشسته ام ،
خدايا پس کي دستان مرگ اشکهايم را پاک خواهد کرد ،
عمري در اين دنيا منتظر ماندم و چشم به راه بودم کسي نيامد...
چشمانم را به در دوختم ،کسي پشت در نبود ...
گريستم ، کسي اشکهايم را پاک نکرد
حالا به دنياي ديگر چشم دوخته ام وبراي لحظه مرگ به انتظار نشسته ام ،
خدايا پس کي دستان مرگ اشکهايم را پاک خواهد کرد ،
خسته ام از اين هواي ابري ،
شراره اي بفرست و مرا به كام خود فرو بر ...
خسته ام از اين هواي ابري ،
شراره اي بفرست و مرا به كام خود فرو بر ...