• وبلاگ : باران رويايي
  • يادداشت : روز عشق ...!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 80 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    قصه‌ات زيبا بود...
    داستاني شيرين...
    ماجرايي دلچسب...
    ليك در شيوهء چرخ گردون...
    روزها از پي هم مي‌گذرند...
    لحظه‌ها، ثانيه‌ها...
    و من اينجا تنها مي‌مانم...
    با تني سست...
    به سر موي سپيد...
    و چروكي كه به صورت دارم...
    شاهدي هست كه پنهان نتوان بنمودش..
    و نمانده‌است مرا خاطره‌اي در خاطر...
    و من اكنون اينجا...
    به سبكبالي يك شاپركم...
    كرده‌اي بر بادم...
    من روم از يادت...
    تو روي از يادم...