وبلاگ :
باران رويايي
يادداشت :
شميم عشق
نظرات :
9
خصوصي ،
137
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
شاپرك
در کوير تشنه ي عشق من آبي ترين ستاره ام را به تماشا نشسته ام
ديگر نمي خواهم جسدي را که در سردخانه ي قلبم به يادگار نگاه داشته ام با خود حمل کنم
هر کجا که ميروم ياد و خاطره اش آزارم ميدهد عذاب مي کشم
هزاران بار خواسته ام اورا در
گورستان ابدي دفن کنم اما...
ولي هر بار که نگاهم به او مي افتد ناقوس دلم برمي آورد که
دست نگه دار...
عقلم به من راه سلامت را مي نماياند اما دلم از روي آتش مي گذرد و مرا مي سوزاند
هميشه اوست که در من حرف آخر را مي زند
و من
به حکم او در اتش جهنم عشق
خاکستر مي شوم ...